سلبریتی ای که جوانان فریب خورده را تشویق کرده تا برخی از آنان دست به جنایت بزنند حالا حق فرار با هوچی گری ندارد... و سخت تر باید با او برخورد شود!
در تماس با بخش های مختلف وزارت ارشاد ضمن بیان مطالب بالا مجددا درخواست محروم کردن سلبریتی ها از عرصه فرهنگی کشور، اصلاح قطعی و جدی حجاب و عفاف در سینما و شبکه نمایش خانگی و فضای مجازی و کنترل جدی محتوای فیلمنامه ها که بی اخلاقی،خشونت و سبک زندگی های غلط را ترویج می دهند را در دستور کار قرار دهند. باید گفته شود از جیب ملت و فرهنگ و انقلاب سلبریتی ها را نبخشید. این بخشش خیانت است به فرهنگ مردم و آینده این کشور. ما همانطور که نیاز به اصلاح اقتصادی داریم نیاز به اصلاح فرهنگی هم داریم تا بتوانیم راه و مسیر انقلاب اسلامی را برویم... با کسانی که نه اعتقادی به اسلام دارند و نه انقلاب اسلامی تا سر کوچه هم نمی شود رفت چه برسد رسیدن به تمدن اسلامی!!!!
شماره های خانه سینما
77534922
77650203
66467602
شماره های ارشاد
وزارت ارشاد
02138511
نظارت حوزه سینمایی
02138512816
روابط عمومی ارشاد
02138512815
021 33966051
02138512386
02138512389
دفتر وزیر ارشاد
02138513333
حراست سازمان سینمایی
02138512244
معاونت فرهنگی وزارت ارشاد
02138512536
پست صوتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ۰۲۱۳۳۹۶۶۰۵۰
#برای_ایران #پایان_مماشات #لبیک_یا_خامنه_ای
@maghar98
در اینکتاب با زنانی آشنا میشوید که به خاطر برگزیدن حجاب، چه هزینه های سنگینی پرداخت باید بکنند
#حجاب
#لبیک_یا_خامنه_ای #برای_ایران
تعریف های خیلی زیبا و جامعی درباره معنای اصیل حجاب، درباره زنان،
وتوضیحات خوبی برای تلاش دشمنان برای به لجن کشیدن زنان مسلمان را می خوانید
#حجاب
#لبیک_یا_خامنه_ای #برای_ایران
تعریف های خیلی زیبا و جامعی درباره معنای اصیل حجاب، درباره زنان،
وتوضیحات خوبی برای تلاش دشمنان برای به لجن کشیدن زنان مسلمان را می خوانید
#حجاب
#لبیک_یا_خامنه_ای #برای_ایران
وقایع این کتاب در ایران نیست، خیلی زیبا میبینیم، عاشقان اسلام را در دل کشور آمریکا، میبینیمکه چطور برای داشتن حجاب، برای شعار زن، آزادی، زندگی می جنگند
#حجاب
#لبیک_یا_خامنه_ای #برای_ایران
وقایع این کتاب در ایران نیست، خیلی زیبا میبینیم، عاشقان اسلام را در دل کشور آمریکا، میبینیمکه چطور برای داشتن حجاب، برای شعار زن، آزادی، زندگی می جنگند
#حجاب
#لبیک_یا_خامنه_ای #برای_ایران
وقایع این کتاب در ایران نیست، خیلی زیبا میبینیم، عاشقان اسلام را در دل کشور آمریکا، میبینیمکه چطور برای داشتن حجاب، برای شعار زن، آزادی، زندگی می جنگند
#حجاب
#لبیک_یا_خامنه_ای #برای_ایران
این کتاب محشر هست، تلاش غربیان برای برداشتن حجاب را خیلی قشنگترسیممیکند. یکی از شخصیت های این کتاب مسیح علی نژاد هست#حجاب
#لبیک_یا_خامنه_ای #برای_ایران
شاید براتون سوال شده بوده باشه، برای این روزها چه کتابی را توصیه میکنیم که خیلی قوی از حجاب دفاع کنه#حجاب
#لبیک_یا_خامنه_ای #برای_ایران
سوفیا لبخند زد و با تمسخر و ادا گفت: «اوه! نامزد! آره خودت را برسون تا ندزدیدنش. پس بذار اقلا یه سلفی بگیریم.» و در کنار سارا ایستاد و عکس گرفت..
باز هم با خنده، دستی به بلوز سارا کشید و گفت: بلوز آبی آستین بلند یقه دار....با شلوار کتون!.. اوهوم... بهت میاد! یه مدل خاصی شدی.
سارا با بی میلی کنار میز ایستاد و سوفیا از او عکس گرفت. بالاخره از هم خداحافظی کردند. سوفیا یک لحظه برگشت و از سارا که در حال رفتن بود باز هم عکس گرفت. عکس ها را انتخاب کرد و گزینه ارسال را برای دیبا زد. و نوشت: «داره میره فرودگاه. حتما جلوی ورودی فرودگاه پیاده میشه. زمانی که وارد ساختمان اصلی فرودگاه نشده تموم بشه.)
سارا به ایستگاه مقابل فرودگاه رسید. همان لحظه فرهاد از سالن فرودگاه بیرون آمد و به سمت ایستگاه تاکسی روانه بود که ناگهان سارا را دید. صدا زد: "ساراجان! اینجا!" سارا به سمت صدای فرهاد برگشت و ذوق زده، قدمی بلند به طرف پیاده رو برداشت. همان لحظه ماشین تویوتایی با سرعت بالا سر رسید و در کمال ناباوری محض چشمان فرهاد، محکم به سارا زد و او را چند متر آن طرف تر پرتاب کرد. فرهاد كيف و چمدانش را انداخت و در حالی که فریاد میکشید: «سارا!!!!! به سمت او دوید.
سر سارا به جدول خورده بود. روسری اش غرق خون بود و از زیر خون بیرون می زد، فرهاد شوکه شده بود. سارا کف پایش را به کف آسفالت می کشید و صدای نامفهوم و ضعیف از گلويش خارج میشد.
دسته گلی که سارا خریده بود افتاده بود زمین ودر اطراف پخش شده بود. فرهاد کنار او روی دو زانو افتاد؛ سر سارا را بلند کرد و روی پایش گذاشت....
#ستاره_ها_چیدنی_نیستند
#بریده_کتاب
اگه اجازه بدین مطالبی هم من بگم. با خانم ایلیکینا کاملا موافقم که پوشش و حجاب، عین آزادیه و محدوديت نیست. اما یه مسئله ی دیگه هم هست؛ به نظر من اگه محدودیت باشه، اشکالی نداره! کی گفته محدودیت همیشه بده؟ اگه راننده ها موظف به بستن کمربند ایمنی هستن یا خلبان ها باید توی یه کانال هوایی خاص حرکت کنن، یا بیمار فقط داروهای تجویز شده پزشک رو میتونه مصرف کنه، محدودیت هستش؟ آیا محدودیت های بدی هستن؟ يا نه تنها بد نیستن، بلکه لازم هم هستن؟ اگه کسی بگه: چراغ راهنمایی رو بردارین و این قدر محدودیت ایجاد نکنین! بذارین مردم راحت و آزاد باشن ما چه فکری در موردش می کنیم. آیا نمیگیم باید به روان پزشک مراجعه کنه؟ پس یه جاهایی محدودیت، باعث رشد انسان ها میشه باتوجه به مطالعاتم و چیزهایی که در این جلسات یاد گرفتم به نظرم پوشش یه محدودیت لازمه. پوشش معضل نیست. چاره اندیشی برای جلوگیری از معضلات زیاد و وحشتناک آینده هست. پوشش شبيه روکش سیم های مثبت و منفیه که اگه از بین بره، خسارت های زیاد و گاه غیرقابل جبران به بار میاره. پوشش مثل گلبرگهای یه غنچه هست. اگه گلبرگ ها کنار برن و گل باز بشه، چیده شدنش دور از انتظار نیست.
#ستاره_ها_چیدنی_نیستند
#حجاب #بریده_کتاب
ممنونم ايفينا ، موارد دیگری هم هست که ما تا همین میزان پسند می کنیم، زن ایرانی طی قرون متمادی، برای حضور در اجتماع، بهترین پوشش، یعنی چادر و بهترین رنگ، یعنی سیاه رو انتخاب کرده تا ضمن نمایش بزرگی و اقتدار خود برای بیگانگان، در کمال امنیت و آرامش به کارهای اجتماعی اش بپردازه،.
خانم مهرآساغیبی در کتاب «هشت هزار سال تاریخ پوشاک قوم ایرانی» می نویسد: «آنچه از مطالعه کتابهای مورخان و دانشمندانی مانند ابن خلدون، ابن اثیر، و دیگران به دست می آید این است که زنان در شکل ظاهری لباس از رنگ سیاه استفاده می کرده اند.» پس بی سبب نیست، ذوق و شوق ماکس لوشرها.
نکته خیلی جالب دیگه اینکه کلمه ی "اسود" در عربی به معنای سیاه، و "سیادت" به معنای بزرگی است و هردو از یه ریشه ان. پس زن همراه با چادر مشکی، بزرگی و سروری رو برای خودش به ارمغان میاره.
جالب تر اینکه در روایات اسلامی، کبریایی فقط و فقط مخصوص خداست و هیچ کس در این دنیا حق تکبر نداره مگر یک نفر؛ زن، که باید در برابر مرد غریبه، برخوردی متکبرانه داشته باشه.
#ستاره_ها_چیدنی_نیستند
#حجاب
#بریده_کتاب
برادر سارا با فریاد و عربده کشی به سالن نزدیک شد. برادر سارا فریاد می آمد و هر کس می خواست مانع او شود را با مشت و لگد پس می زد.
التماس های مادر و فریادهای پدر سارا هم که با التماس می خواستن میشل این ماجرا را تمام کند, شنیده می شد میشل وارد سالن شد.
میشل فریاد کشید: سارا مگه نگفتم حق نداری به این مرکز لعنتی تروریستی بیای! میکشمت احمق.....
شماهام جمع کنین این بساط غیرقانونی رو! وگرنه خودم جمعش میکنم.
همه نگران و مضطرب شده بودند. سارا مثل بید می لرزید، آقای تهرانی سعی داشت آرام به میشل نزدیک شود و او را کنترل کند. میشل با دست سارا را نشان داد و گفت: ((کاری با هیچ کس ندارم. اما شما حق ندارین مغز یه دخترنادون رو شستشو دهید و پارچه های مسخره سرش کنین.) و می خواست قدمی به سمت سارا بردارد که آقای تهرانی مچ دست او را محکم گرفت و چشم در چشم
او دوخت وگفت: مطمئنی که این همه سر و صدا به خاطر همین تکه پارچه هست؟ مطمئنی فردا نمیگی با تفکرات و عقاید او مشکل داری؟
آقای تهرانی آرام رو به سارا قدمبرداشت و ادامه داد:
خدای حکیم و مهربانی که رعایت حجاب رو برای انسانها لازم می دونه، رعایت پوشش رو برای شرایطی اضطراری مثل شرایط تو لازم نمی دونه. دخترم در شرایطی که تهدید به قتل شدی برای حرکتت در مسیر حق و حقیقت، میتونی موقت حجاب رو برداری تا در آینده، به خواست خداوند گشایشی برات ایجاد بشه.
سارا در حالی که دو قطره اشک از چشم هایش پایین می ریخت کف دست هایش را روی سرش گذاشت و با صدایی لرزان ولی پر اطمینان گفت: (( هرگز!... من تازه مالک این تاج شده ام. هرگز به کسی اجازه توهین و دست درازی بهش رو نمیدم. حتی اگه جونم رو بگیره.»
#ستاره_ها_چیدنی_نیستند
#حجاب # بریده_کتاب
این اثر در واقع یک مقالهرمان و تلفیقی است از داستان و واقعیت؛ از چند شخصیت حقیقی همچون افراد آمریکانشین تا شخصیت اصلی داستان یعنی «سارا» و... .
.
کتاب «ستارهها چیدنی نیستند» تلاش دارد مقوله حجاب را از دو منظر مورد بررسی قرار دهد؛ اینکه آیا حجاب، آزادی را از زنان میگیرد یا به آنها عزت بیشتری میبخشد
.
کتاب با روایت جلسات و فعالیتها یک مؤسسهای آمریکایی بهاصطلاح مدافع حقوق زنان، آغاز میشود. مؤسسهای که زیرنظر وزارت امورخارجه این کشور، تعدادی از مخالفان حجاب را گرد هم آورده تا با تخریب چهره اسلام و سیاهنمایی علیه نگاه و رویکرد جمهوری اسلامی نسبت به زن، بهزعم خودش زنان مسلمان را نجات دهد. سارا ولی در لابلای فعالیتهایش در این مؤسسه، گرفتار تعارضات فکری و سؤالات هویتی میشود و ذهن جستجوگرش، پای او را به مرکز مطالعات اسلامی نیویورک میکشاند؛ مرکزی که در بدو ورودش، او را متوجه عکسنوشتهای از آیتالله بهجت میکند با این مضمون که: «ما بهاین دنیا آمدهایم تا قیمت پیدا کنیم، نهاینکه بههر قیمتی زندگی کنیم».
.
نویسنده: محمدعلی حبیب اللهیان
نشر معارف / قطع رقعی / جلد شومیز / 375 صفحه / 75 هزار تومان
#ستاره_ها_چیدنی_نیستند
#حجاب #بریده_کتاب
#سلام_امام_زمانم
✾͜͡بِســـمِ الـلّـھِ الـࢪَّحــمـنِ الࢪَّحــیـم✾͜͡
«اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ
صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ
فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ
وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً
وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً
وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً»
『اللّٰھُمَ؏َـجِّـلْ لِّوَلیڪَالفࢪَج...』
بارش خير و برکت
و لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُري آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُون؛ [اعراف ۹۶]
و اگر اهل شهرها و آبادیها ايمان میآوردند و تقوا پيشه میكردند، بركات آسمان و زمين را بر آنها می گشوديم؛ ولي (آنها حق را) تكذيب كردند ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم.
رسول خدا(ص) در اينباره فرمودند:
در زمان حضرت مهدی امتم به گونهای (از نعمت ها) بهرهمند میشوند که هرگز اين چنين بهرهمند نشدهاند، آسمان پيوسته بر آنها ميبارد و زمين همه روييدنیهای خود را ميروياند. [ کشف الغمه ج۲ ص۴۸۸]
در حديثی از امام صادق(ع) آمده است:
هنگامی که حضرت قائم قيام نمايد، به عدالت داوری میکند و در دورانش، ستم رخت بر میبندد و به واسطه او راهها امن میشود و زمين برکاتش را خارج میسازد... پس کسی از شما در آن روز جایی را برای صدقات و نيکیهايش نمیيابد؛ چراکه بینيازی همه را فرا گرفته است. [كشف الغمه ج۲ ص۴۶۶]
#آیات_مهدوی
#امام_زمان
@maghar98
روایت داستانی جوانان میهن پرست جهان عرب است که ایستادگی شان، شکست ناپذیری سرویس های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی را به افسانه ای بی اساس بدل کرده و سست بودن این خانه را در مقابل دیده گان جهانیان به تصویر کشیده است.
البته نشانه ای است بر پیروزی حتمی و نزدیک جوانان غیور و مومن جهان اسلام در برابر جنود شیطان.
در کتاب پیش رو به واقعیت پوشالی بودن موساد پی می بریم.
وقدرت دروغین که همه جهان را فرا گرفته و همه را از موساد میترساند.
این کتاب روایت جوانی مصر مسلمان که وارد موساد میشود و به جهان اسلام کمک های زیادی می کند
#معرفی_کتاب
#نفوذ_در_موساد
نصف اسکناسی را که در کیف پول دیوید پیدا کرده بود، در حقیقت نامه ناتمامی از سوي دیوید بود: « هلن! اعتماد کن...» وبعد از آن چیزي نوشته نشده بود! موضوع برایش عجیب بود.
دوباره برگشت و پرونده ها و اوراق را بررسی کرد تا نیمه شب تا شاید نیمه دیگر اسکناس را پیدا کند.
هر از گاهی از خودش می پرسید که بین آنچه دیوید گفته و این نصف اسکناس چه ارتباطی وجود دارد و پذیرفت که باید ارتباطی وجود داشته باشد.فرانتس از نامه ناتمام روي اسکناس صحبت کرد،اما جرات نکرد راز وحشتناکش را به او بگوید؛ اکنون این دو نیمه اسکناس در دستش بود. هلن و فرانتس، بارها و بارها نامه را خواندند، گویی که به چشم خود اعتمادنداشتند.
بعد از اینکه دو نیمه اسکناس را کنار هم قرار دادند، نامه کامل شد: «هلن! اعتماد کن، این ها هم وطنان من هستند. امضاء :دیوید »
فرانتس نگاه جستوگرانه اي به خانم سمحون انداخت و گفت:
_خانم، شما مطمئنید که این امضاي آقاي سمحون هست؟ »
-مطمئنا امضاي خودشه!
هلن در حالی که لبخند رضایت بخشی بر لب داشت، این جمله را با اطمینان کامل گفت و به سوي دو جوان رفت.
#بریده_کتاب
#نفوذ_در_موساد
اخبار واصله از ویلاي محل اقامت رافت، همه حکایت از سرخوردگی و دل مردگی او داشتند و حالا با نشاط روبروي مردان امنیتی ایستاده بود. رافت در حالی که سرش را به زیر انداخته
بود گفت:
_اولاً اومده ام از بابت دیروز معذرت خواهی کنم.
هر چهار مرد لبخند زدند و آنگاه ندیم گفت: به هر حال ما وضعیت تو رو درك میکنیم، رافت!
-من خسته و عصبانی بودم و بايد عقده هام رو سر یکی خالی میکردم!
ندیم خندید و گفت:
-یعنی الان آماده اي که صحبت کنم؟
-کاملا.
-ما فکر کردیم همه چیز را رو کردیم. محل سکونت تو، همون ویلایه که الان توش هستی.
همچنین یک ماشین تحویل تو میشه و حقوقی برابر با یک وزیر به تو تعلق میگیره. ضمنا پس
انداز تو در بانک هاي مصر تا امروز چیزي در حدود پانزده هزار لیره است که میتونی از اون
استفاده کنی. استفاده از ارزهاي خارجی در بانک هم حق طبیعی توئه. حتی ما پیشنهاد میکنیم
که چند ماه استراحت کنی و بعد با خیال راحت زندگی جدیدي رو شروع کنی.
-من میخوام به اسرائیل برگردم.
#بریده_کتاب
#نفوذ_در_موساد
یا اینکه شایعه ها تاکید می کرد که اسرائیل آزمایش هایی را بر روي سلاحی انجام می دهد که اشعه نامرئی پخش می کند که اگر به چشم بخورد، سلول هاي چشم را نابود و چشم راکور می کند. خبر بسیار خطرناك بود، مخصوصا وقتی منبع آن، صحتش را تایید کرد.
همچنین منبع خبر تاکید کرد که با چشم خود آن هایی را که با این اشعه غریب زخمی شده اند را در بیمارستان هاي اسرائیل دیده است.
این مسئله نیز به رافت واگذار شد و سرانجام او بود که حقیقت را بیان کرد.
آشکار شد که در ارتش اسرائیل آزمایش هایی روي نوع جدیدي از رادارهاي زمینی انجام شده که قادر به کشف افراد و خودروهاي کوچک است. این نوع رادار در اطراف خود اشعه اي لیزري پخش می کرد و گروه خدمه خود را به آسیب هاي چشمی
مبتلا کرد.
#بریده_کتاب
#نفوذ_در_موساد
دیوید باز خوابیدي؟
رافت با بی مبالاتی گفت:
-اون جاسوس مصر، کی بوده؟
-یک توریست آلمانی بوده که افراد موساد بهش مشکوك شده اند و دستگیرش کرده اند. اونها حتی به مادرشون شک میکنن.
رافت اندکی تامل کرد و برخودش مسلط شد و گفت:
-تهمت زدن از نشانه هاي این دوره و زمونه است، عزیزمن!
-ولی اون اعتراف کرده.
سرما در جسم رافت نفوذ کرده بود. به خود لرزید گفت:
-چی گفته؟
-گفته که براي مصر کار میکنه و این اولین بار نیست که براي جاسوسی به اسرائیل میآد..........
رافت خمیازه اي ساختگی کشید تا بر اعصاب خود مسلط شود؛ سپس گفت:
-مردك بیچاره. بدبخت یک شغل درست و حسابی انتخاب نکرده.
کلمات اخیر او همچون نیزه اي در سینه اش فرو رفت. خواست حرفش را ادامه دهد، اما نتوانست. در حالی که در وجودش طوفانی برپا شده بود، گوشی را گذاشت. آیا جاسوس، او
را می شناسد؟
#بریده_کتاب
#نفوذ_در_موساد