ناشناس
اعتراف میکنم یه روز یه نفری بهم اعتراف کرد که دوسم داره منم اون لحظه هول شدم یکی خوابوندم تو گوشش بعد فهمیدم چیکار کردم اون بنده خدا هم هی میگفت اگه از من بدت میاد بگو چرا میزنی ¿¿¿¿
الان همون نامزدم شده و هر موقع میخواد بهم بگه دوستت دارم قبلش میپرسه کتکم نمیزنی که
ارسال اعتراف
@dokhi_khojmlbot
@etraf
شیدا
اعتراف میکنم که من خیلی بیتربیت و فضول تشریف دارم توکار همه دخالت میکنم ازخود راضیم والبته عاشق پسر داییم علیرضا
ارسال اعتراف
@dokhi_khojmlbot
@etraf
هانی
سلام به همگی
من همیشه تند تند حرف میزنم و بسیار تو گوش دادن بی توجه هستم. اکثر سوتی هام به همین خاطر پدید میاد.
چند سال قبل یادمه که یه آهنگ بود، اگه اشتباه نکنم ساسی مانکن اینا خونده بودن، که یه تیکه اش میگفت بکنین قفل درا رو... من فکر میکردم میگه بکنین دخترا رو... واسه همین هروقت تو جمع بودم و این آهنگ پلی میشد زود رد میکردم. تا اینکه بعدها وقتی تو جمع دوستام این آهنگ پلی شد و من باهاش همخوانی میکردم، جمعیت از خنده رفت رو هوا و من پی به اشتباهم بردمپیام ادمین: ی بار دوستم گف اون اهنگه هس تو جاده ی شمالم توش حرف بد داره میگه کُس میزنیمبعدا فهمیدیم میگه کورس میزاریم
ارسال اعتراف
@dokhi_khojmlbot
@etraf
ربات دوستیابی و اعترافمون دوباره فعال شد
@dokhi_khojmlbot @dokhi_khojmlbot
ناشناس:
اعتراف ميكنم كه با خواهرو صميمى ترين دوست دوست دخترم رابطه داشتم و هنوز نميدونه و دوست ندارم بدونه اما عذاب وجدانش سخته
ارسال اعتراف
@dokhi_khojmlbot
@etraf
آیدا:
اعتراف میکنم نوار بهداشتی تو کیفم بود داداشم پیدا کرد گفت آبجی این چیه منم گفتم پوشکه
ارسال اعتراف
@dokhi_khojmlbot
@etraf
آرالیا:
اعتراف می کنم با اون که دخترم عاشق دخترا می شم اینقد عاشق شون می شم هرشب گریه می کنم برا اونایی که می گن مثلا دوستت نداریم یه بار اینقد گریه کردم بالا اوردم:/
نخند درک کن عاشق نشدی:/
ارسال اعتراف
@dokhi_khojmlbot
@etraf
پرهام:
اعتراف میکنم وقتی کلاس پنجم بودم مامانم برام زردالوگذاشته بود منم وقتی زنگ خورد بادوستم زردالو خوردیم بعد دوستم بهم گفت هسته ی زردالو تو بده من منم بهش دادم اونم هسترو پرت کرد هوا خورد تو سر یه پسره اونم سرشو با یه دستش اروم گرفت بعد بالا رو نگاه کرد دوباره این کارو کردیم اونم بالارو نگاه کرد گفت هسته داره میبارهماهم این قد خندیدیم که تا اخر زنگ هر چی دستمون میومد پرت میکردیم طرف اون پسره
ای پسره سر به هوا مارا ببخش
ارسال اعتراف
@dokhi_khojmlbot
@etraf
هلی:
اعتراف میکنم بچه که بودم فک میکردم اون کسایی که چشاشون سبزه همه جارو سبز میببینن
ارسال اعتراف
@dokhi_khojmlbot
@etraf
دخی استقلالی :
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم فک میکردم که مرغ و خروسارو تو کارخونه میسازن بعد بسته بندی میکنن ما میریم از بازار میخریم اسکول بودم نه
ارسال اعتراف
@dokhi_khojmlbot
@etraf
الی:
اعتراف میکنم سخت تر از اعتراف نکردن اینه که یک ساعت اعتراف کنی و اعترافتو پخش نکن
ارسال اعتراف
@dokhi_khojmlbot
@etraf
نرگس:
اعتراف میکنم که وقتی کوچک بودم دلم می خواست کل خانواده مامانم و بابام همه باهم بریم حمام اما حالا فهمیدم آگه باهم میفرستم واویلا میشد^^
ارسال اعتراف
@dokhi_khojmlbot
@etraf
مهتاب:
اعتراف میکنم اونایی که ناشناسن اعترافاشون قشنگ تره نسبت به بقیه برای همین بیشتر اعترافای اونا رو میخونم
ارسال اعتراف
@dokhi_khojmlbot
@etraf
ناشناس:
اعتراف میکنم که الان ۱۸ سالمه تا پارسال دفتر اسناد رسمی رو دفتر استاد رستمی میخوندم یه بار با خودم فکر کردم تو این شهر چقدر دفتر استاد رستمی هست
ارسال اعتراف
@dokhi_khojmlbot
@etraf
ناشناس:
یادمه وقتی بچه بودم پیش مامان بابام میخوابیدم یه شب دیدم صدا میاد چشمامو باز کردم دیدم......
ارسال اعتراف
@dokhi_khojmlbot
@etraf
ناشناس:
اعتراف میکنم بچه که بودم با پسر عمم یه بازی درست کرده بودیم به اسمه لخت بازی کلی هم دیگه رو انگولک میگردیم
ارسال اعتراف
@dokhi_khojmlbot
@etraf
ماهلا:
اعتراف میکنم بچه که بودم مینشستم دعامیکردم شبا که خدایا صبح فردا پسر شده باشم
خدایا اگه از اون درازا در بیارم قبول میکنم معجزه هاتو و هرشب هرشب دعامیکردم و هرروز صبح هم با شکست مواجه میشدم و گاهی هم کارم به گریه و زاری میکشید که چرا من هنوز دخترم
چون همه دوستام پسر بودن و من دختر بودم خخخ
ارسال اعتراف
@dokhi_khojmlbot
@etraf
سحر:
اعتراف میکنم یه بار تو مدرسه همه بچه های کلاس کلافه بودن ک چرا دیر زنگ میخوره منم رفتم با آبدارچی مدرسمون ک خانوم بودن صحبت کردم با هم بایه بودیم خلاصه اومد در دفتر کشیک وایساد منم رفتم تو و ساعت دفترو ربع ساعت بردم جلو.هیچی دیه تا سه روز ربع ساعت زودتر میرفتیم خونه.حالا بماند ک از اونور ربع ساعتم زودتر میرفتیم سرکلاس.
ارسال اعتراف
@dokhi_khojmlbot
@etraf
ریحانه:
اعتراف میکنم بچه که بودم تو حموم وقتی صابون از دستم لیز میخورد برمیداشتم با شامپو میشستمش
ارسال اعتراف
@dokhi_khojmlbot
@etraf
Marmar:
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم شربت آلبالو میخوردم بعد تو فاز میرفتم انگار مثلا مشروبهبعد مث این مستا دیوونه بازی در میاوردم و چشامو خمار میکردمخودمم نمیدونم فازم چی بوده
ارسال اعتراف
@dokhi_khojmlbot
@etraf
